جدول جو
جدول جو

معنی ابن زیات - جستجوی لغت در جدول جو

ابن زیات(اِ نُ زَیْ یا)
ابوجعفر محمد بن عبدالملک بن ابان بن حمزه. وزیر معتصم. از مردم دسکره. وفات 223 ه. ق. جد او ابان روغن زیت از بلاد خود به بغداد برده میفروخته است و از این جهت او به ابن زیات مشهور شده است. مردی ادیب و لغوی و شاعر بود وقتی معتصم عباسی از وزیر خود احمد بن عماد بصری معنی کلمه کلا پرسید و او جواب ندانست معتصم گفت: ’خلیفه امی و وزیر عامی’. گفت یکی از کتّاب را بخوانید محمد بن زیات صاحب ترجمه را نزد او بردند و چون از عهدۀ جواب برآمد شغل وزارت به او تفویض کرد و تا وفات معتصم (227) در آن عمل ببود و پس از معتصم واثق او را در وزارت نگاه داشت و چون خلافت بمتوکل رسید (232) باز چهل روز در مقام وزارت بماند، آنگاه متوکل او را دستگیر و مصادره کرد و در تنوری که خود برای شکنجۀ اصحاب دیوان کرده بود مسجون کرد و به قیدی آهنین که پانزده رطل وزن داشت مقید گردید و چهل روز در آن ببود تا درگذشت و آن تنور در اطراف میخها داشت که مقصر در آن جنبیدن نمی توانست چه با حرکت تن او میخست. ابن زیات علاوه بر اشعار دیوان رسائلی داشته است. (از ابن خلکان) (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ)
عبیدالله بن زیاد بن ابیه. مادر زیاد سمیه کنیز حارث بن کلدۀ طائفی است و چون سمیه به تبه کاری شناخته شده بود دو پسر او زیاد و ابوبکر را حارث بفرزندی نپذیرفت و از این رو زیاد را زیاد بن ابیه گفتندی. آنگاه که خلافت به معاویه بن ابی سفیان رسید معاویه زیاد را بپدر خویش ابوسفیان بست، و زیاد را برادر خویش گفت. زیاد بن ابیه به سال 53 ه. ق. درگذشت و از وی چند فرزند بماند که همه بخدمت خلفای اموی پیوستند. مشهورتر آنها عبیدالله است. در سنۀ 54 معاویه حکومت خراسان بوی داد و او چند ناحیت از ماوراءالنهر را فتح و تسخیر کرد و در سال 56 از فرمانروائی خراسان منعزل و بحکمرانی بصره منصوب گشت و به سال 60 معاویه کوفه را نیز به ولایت او ملحق ساخت. و در 61 از جانب یزید مأمور محاربۀ با حسین بن علی علیه السلام گردید وبه یوم الطف آن حضرت را با اقارب و اصحاب بشهادت رسانید و بظلم و بیدادی مثل گشت. پس از مرگ یزید، عبیدالله دعوی خلافت کرد و اهل بصره و کوفه را به بیعت خویش خواند لکن کوفیان دعات او را هم از اول از شهر براندند. و مردم بصره در آغاز انقیاد می نمودند و سپس بسرکشی و نافرمانی گرائیدند تا او از خروج بصره ناگزیر گشت و بحیل و چاره ها پوشیده از عراق به شام گریخت و در آنجا مروان بن الحکم را بدعوی خلافت تحریض و ترغیب وبا جهدی بسیار کار خلافت بر او راست کرد و در 65 ه. ق. لشکری بحرب سلیمان بن صرد خزاعی سوق داد و در عین الورده بیشتر سپاهیان سلیمان کشته شدند سپس از دست مروان متولی ضبط عراق گشت و پیش از خروج او مروان بمرد و فرزند او عبدالملک، نیز وی را بهمان شغل گماشت و او با هشتادهزار تن از شام بموصل آمد و با سپاه مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی مصاف داد و در این جنگ ابراهیم بن مالک اشتر او را بکشت و سپاه عبیدالله بپراکندند
لغت نامه دهخدا
(زِ رَ)
دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام که در 26 هزارگزی شمال باختری چوار و 24 هزارگزی باختر راه شوسۀ ایلام به شاه آباد واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 60 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ زَقْ قا)
ابوالعباس احمد بن الزقاق. شاعری اندلسی و او را در وصف بلنسیه اشعاری نیکوست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَیْ یا)
ابومروان بن خلف قرطبی. مورخ (377-469 ه. ق.). از تألیفات بسیار او تنها کتاب المقتبس فی تاریخ الاندلس برجایست و نسخی از آن در پاریس و نیز اصطنبول و مجریط (مادرید) موجود باشد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَیْ یا)
ناکس. خسیس. فرومایه از مردم
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اِ)
ابوالبرکات محمد بن احمد بن ایاس زین الدین الناصری. در سال 852 ه. ق. متولد شده و تا 928 زنده بوده است. خانوادۀ او اصلاً چرکسی و ایاس فخری جد پدر او مملوک بود وببرقوق یکی از سلاطین مملوک مصر فروخته شد. ابن ایاس در دربار ممالیک با بسیاری از ارباب مناصب و درباریان خویشاوندی یا خلطه داشت و از اینرو انقراض حکومت ممالیک را بتفصیل و دقت نوشته است و در کتاب موسوم به بدایع الزهور فی وقایع الدهور تاریخ مصر را تا پایان پادشاهان ایوبی باختصار و از سلطنت قایتبای با شرح و تفصیل جزئیات ذکر کرده است. و باز او راست: نشق الازهار فی عجایب الاقطار. نزههالامم فی العجایب و الحکم
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَیْ یا)
ابوماهر موسی بن یوسف بن سیار. طبیب ایرانی در عصر آل بویه. علی بن مجوسی شاگرد او بوده و خود او در طب تألیفاتی داشته و در شیراز میزیسته است. او را کتابی است درفصد ذیل کنّاش اسحاق بن حنین. و لکلرک در تاریخ اطبای عرب شروح کتب یوحنابن سرافیون را نیز از تألیفات او نام می برد. رجوع به ذیل ترجمه ابن المجوس شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
کمال الدین بن غیاث الفارسی. ظاهراً در اواسط قرن هشتم هجری. او را در مناقب خاندان قصائدی است و اشعار او مشهور است و مردم را بدو اعتقاد نیکو بوده است، و گویند روزی ابراهیم سلطان میرزا او را طلب کرد و پرسید از مذاهب چهارگانه کدام بهتر است ؟ گفت ای سلطان عالم پادشاهی در درون خانه نشسته است و این خانه چهار در دارد از هر دری که درآئی در این خانه سلطان راتوانی دیدن، تو جهد کن تا قابلیت خدمت سلطان حاصل کنی از در سخن مگوی از صدر نشان جوی. شاهزاده بار دیگر بازپرسید که ای مولانا متابعان کدام مذهب فاضلترند؟گفت صالحان هر قومی و هر مذهب. سلطان را این سخن ازمولانا خوش آمد. (نقل باختصار از تذکرۀ دولتشاه)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَیْ یا)
ابوجعفر احمد بن محمد کنانی. از شعرا و ادبای اندلس. مولد او در 552 ه. ق. بمرسیه. او در 579 بشرق سفری کرده و مدتی در حجاز و شام اقامت داشته و به سال 597 باندلس بازگشته است و در 628 پس از ابتلاء بعمی درگذشته است. او را نظیره ها بر اشعار حریری و نیز اشعار دیگری است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ هََ یْ یا)
فرومایه و ناکس از مردم. خسیس از ناس. بی سروپا. بی پدرومادر
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ابنیه. جج بناء، پایه ها. بنیان ها. اصل ها. قواعد: کتاب الأبنیه عن حقایق الادویه، صیغه ها. صیغ: کتاب الابنیه لابن القطاع. ج، ابنیات
لغت نامه دهخدا